بارانباران، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

تو دختري يا پسري

بدون عنوان

                                                                                                   بقيه عكسا حجمشون زياده بايد تبديل شن بعد بذارمشون تو هم ديگه بيدار شدي فعلا باي ...
30 فروردين 1391

اگه بگم ببخشید قبوله

 سلام به همه دوستای گلم  راستش من نمیتونستم جواب همه دوستایی که خیلی به من  و دخملم لطف داشین رو تک تک بدم امروز که سری به وبلاگ بارانی زدم دیدم اوه ه ه چه خبره شرمنده شدم خیلی   خواستم اجالتا خجالتا از همتون عذر خواهی کنم تا فرصت مناسبی که بتونم جواب محبتاتونو بدم  شرمنده ه ه ه ه ...
29 فروردين 1391

عذر خواهي

راستي فراموشم شده بود كه بگم شرمنده دخمل گلم به خاطر يه سري مشكلات و كمبود وقتي كه داشتم واينكه درگير كاراي خودت بودم تا امروز كه شما دختر گلم 3 ماه و 2روزته نتونسته بودم وبلاگت رو درس كنم شرمنددددددددددده خيلي زياد عاشقتم ارزومه به همه ارزوهاي قشنگت برسي در پناه خدا.   ...
11 اسفند 1390

اولين بار

اولين باري كه متوجه شدم وجودت تو وجودم وجود گرفته سال قبل دو روز مونده به نوروز 90 بود وقتي دكتر بهم گفت باردارين حس عجيبي داشتم تنها چيزي كه ميتونم بگم اينه كه احساس سبكي عجيبي ميكردم چند بار نفس عميق كشيدم وقتي از بيمارستان اومدم بيرون شلوغي رو حس نميكردم با اينكه خيابونا خيلي شلوغ بودن و مردم داشتن از روزهاي اخر سال بيشترين استفاده رو ميكردن تا بتونن همه خريداشونو بكنن و من به خاطر استخون درد بدي كه داشتم بماند كه به خاطر حاملگي بود و من خبر نداشتم هنوز هيچ كاري انجام نداده بودم براي سال نو و بابايي هم كه هميشه شب عيدا شب كاره و خيلي خونه نيس.خلاصش كنم دختر قشنگم دل تو دلم نبود كه زودي بيام خونه و به بابايي بگم يه چيز خنده دار اينكه از ه...
30 بهمن 1390