بارانباران، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

تو دختري يا پسري

مامان بد

گلم مامان خیلی بده اخه همش دعوات میکنم میدونم مامانای دیگه اینجوری نیستن من یه خورده زود عصبی میشم البته میدونم توجیه خوبی نیست ولی شرمندتم خیلی گلم چند روزی میشه که میبرمت توالت واونجا جیش یا به قول خودت دیش میکنی ولی امروز حسابی کلافم کردی اخه بعد از دیشت میزارمت روی 4پایه که دستاتو بشوری و تو هم خوشت اومده و مدام الکی میگی دیش و دستمو میگیری و به زور به سمت توالت میبری و خلاصه حسابی کلافم کردی وروجک عزیزم ارتباط برقرار کردنت با مردم عالیه و عاشق ددری اخه اینجا خیلی تنهایی و دوس داری زود زود ببرمت پارک شهید رجایی کنار محل کار بابایی هر روز شیرین زبون تر میشی الهی قربونت برم وقتی میخوایم غذا بخوریم تو میای و میخوای که وسایل سفره رو بهت ب...
2 خرداد 1392

امار گیر

امار گیر وبت از تاریخ 23 اردیبهشت 92 فعال شد عزیزم بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس هزار تا
25 ارديبهشت 1392

چی بگم

سلام گل یکدونه من♥امروز بلاخره شد که بیام و بگم شیطونکم حالا که 16ماه و 24روزشه چقدر ناز و مامانی شدی♥البته حتما عکسهای جدیدتو میذارم واست خوشگلکم تا دوستاتم ببینن باران من چه بزرگ و ملوس شده♥وای همین حالا دعوات کردم اخه چند وقتیه اب که میخوری بعدش لیوانو میکوبی به میز الان هم طبق الرژی همیشگیت به کار کردن من با لپ تاپ و کامپیوتر داری مانع نوشتنم میشی تا بعد بای    عاشقتم ارزومه به همه ارزوهای قشنگت برسی در بناه خدا ...
26 فروردين 1392

روزایی که گذشت

دخترکم 1ساله که به دلایل زیادی مثل شیط ونی خودت و عدم دسترسی به اینترنت و البته تنبلی مامان نتونستم سیر بزرگ شدنت رو واست به نمایش بذارم ولی ایشالله که بتونم جبران کنم این کم کاری رو♥از الانت اگه بگم 4 تا دندون خوشگل بالا داری و 4 تا پایین ′ راه میری و با هر قدمی که برمیداری شادی بی نهایتی رو به خونمون میدی‚چند کلمه ای رو هم صحبت میکنی مثلا با اون صدای قشنگت میگی بذا یعنی غذا میگی دست دددد یعنی دستت درد نکنه بسی ¿ مرسی بابایی رو بابی صدا میکنی اما عید که دایی احمد خونمون بود ازش یاد گرفتی که اسممو صدا کنی البته نصفه نیمه الهی قربونت برم بهم میگی سادا بعد هم خودت جواب میدی ب له البته به جای له میگی ا همینشم ا...
26 فروردين 1392

وایییییییییییییی بازم دندون اونم دو تا

وایییییییی عزیزم ٥ شنبه غروب وقتی عصرونه خوردیم دو تایی و بعد هم مشغول بازی شدیم متوجه یه چیز سفید روی لثه بالایی شدم با دقت که نگاه کردم دیدم ای دل غافل تو یکی از دندونای اسیابت رو دراوردی و من  اصلا متوجه نشده بودم اخه تو فقط ٤ تا بالا ٤ تا  پایین دندون داشتی خلاصه خیلی ذوق زده شدم وبه بابایی وبعد هم به مادر جون زنگ زدم و بعد از کلی ذوق کردن وقتی خواستم دوباره دندونت رو ببینم دیدم واییی خدا جون یه دندون دیگه هم سمت چپ دراوردی که دوباره مراسم زنگیدن شروع شد و کلی ذوق کردم راستی جمعه با همکار بابایی و پسر عمه بابایی رفتیم ددر و کلی بهت خوش گذشت اونجا هم من متوجه شدم که پارسا کوچولوی خاله هانیه و اقا قاسم< دوست خانوادگی و ه...
26 فروردين 1392

خبرخوش

بارانی سلام مهمون ناخوندت اومده تا بگه توی قشنگم 1دندون دراوردی....17خردادساعت11:50 بودکه مامانیت انقدذوق داش ازدندون دراوردنت که اول ازهمه البته شانسکی به من خبرداد ... باران کاش همیشه قدراین مامان گلتوبدونی که انقددوست داره... راستی بهش گفتم حتمابرات اش دندونک درس کنه اخه خیلی تعریف اشای مامانتوشنیدم.....اماچه فایده من که نیستم تابخورم منم شیکممممممممممممممو. راستی اینم بگم تو مامانیتوانقنازصداش میزنی که میگفت دلش برات غشششش میره....ماممما ...
24 خرداد 1391

مهمون ناخونده وب تو

سلام بارانیییییییییی شیطون امروزاومدم عکس دخملونه بزارم تووبت نی نی.......       اخی نمیدونم چرااینودیدم یاددمپایی خوشملایی که برات خریدیم افتادم؛ نمیدونی چقدمنتظرم که بشنوم راه میریواوناروپوشیدی.....                   اخی الهی چقده شبیه توا ها.......             ...
25 ارديبهشت 1391

اینم امیر علی کوچولو

امیر علی کوچولو متولد 1390/4/5 اولین دوستته مامان جون امروز هم با مامانیشون خونمون بودن امیر کوچولو میخواست کفشاشو نشونمون بده اخه این چند وقتی که خودمون رفته بودیم مسافرت امیر علی هم تاتی تاتی میکنه وهم مث یه گربه کوچولو چهار دست و پا میره ...
31 فروردين 1391