وایییییییییییییی بازم دندون اونم دو تا
وایییییییی عزیزم ٥ شنبه غروب وقتی عصرونه خوردیم دو تایی و بعد هم مشغول بازی شدیم متوجه یه چیز سفید روی لثه بالایی شدم با دقت که نگاه کردم دیدم ای دل غافل تو یکی از دندونای اسیابت رو دراوردی و من اصلا متوجه نشده بودم اخه تو فقط ٤ تا بالا ٤ تا پایین دندون داشتی خلاصه خیلی ذوق زده شدم وبه بابایی وبعد هم به مادر جون زنگ زدم و بعد از کلی ذوق کردن وقتی خواستم دوباره دندونت رو ببینم دیدم واییی خدا جون یه دندون دیگه هم سمت چپ دراوردی که دوباره مراسم زنگیدن شروع شد و کلی ذوق کردم راستی جمعه با همکار بابایی و پسر عمه بابایی رفتیم ددر و کلی بهت خوش گذشت اونجا هم من متوجه شدم که پارسا کوچولوی خاله هانیه و اقا قاسم< دوست خانوادگی و همکار بابا >هم اولین دندونش در اومده و وقتی به خاله هانیه گفتم کلی ذوق کردپارسا کوچولوی عمو حمید و خاله امنه < پسر عمه بابا>هم که فک کنم همین روزا اولین مرواریدش در بیادبخشید گلم از خواب بیدار شدی باید بیام پیشت عاشقتمازومند ارزوهای قشنگت در پناه خدا