بارانباران، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

تو دختري يا پسري

مامان بد

1392/3/2 16:05
نویسنده : sadi
556 بازدید
اشتراک گذاری

گلم مامان خیلی بده اخه همش دعوات میکنم میدونم مامانای دیگه اینجوری نیستن من یه خورده زود عصبی میشم البته میدونم توجیه خوبی نیست ولی شرمندتم خیلی خجالت گلم چند روزی میشه که میبرمت توالت واونجا جیش یا به قول خودت دیش میکنی ولی امروز حسابی کلافم کردی اخه بعد از دیشت میزارمت روی 4پایه که دستاتو بشوری و تو هم خوشت اومده و مدام الکی میگی دیش و دستمو میگیری و به زور به سمت توالت میبری و خلاصه حسابی کلافم کردی وروجککلافهعزیزم ارتباط برقرار کردنت با مردم عالیه و عاشق ددری اخه اینجا خیلی تنهایی و دوس داری زود زود ببرمت پارک شهید رجایی کنار محل کار باباییقلبهر روز شیرین زبون تر میشی الهی قربونت برم وقتی میخوایم غذا بخوریم تو میای و میخوای که وسایل سفره رو بهت بدم که واسم ببری اخه به لطف جنابعالی ما مجبوریم رو زمین و سر سفره غذا بخوریم نه سر میز خلاصه بعد از غذا هم ظرفها رو میاری برام وقتی اینکارو میکنی خیلی دلم میسوزه اخه تو خیلی کوچولویی وتازه رفتی تو 18 ماهگی وقتی کمکم میکنی با هر ظرفی که ازم میگیری میگی بسی یعنی ازم تشکر کنین و اخر غذا هم وقتی بابا الهی شکر میکنه تو هم دستاتو میبری بالاقلبولی امان از شلوغ کاریهات وقتی میبرمت بیرون میگی باید خودت راه بری و توی راه به همه مغازه ها سرک میکشی و از بس شیرینی همه کلی واست ذوق میکنن وبغلت میکنن. عاشق نی نای هستی و کنترل رو میاری میدی بهم یعنی اینکه شبکه رو عوض کنم رو اهنگ. راستی عید امسال خیلی بهت خوش گذشت چون دایی احمد خونمون بود و اونم که عاشقته و اونقد باهم بازی میکردین که نگو البته دایی برای درست کردن یه دستگاه واسه بابایی اومده بود  و زندایی و پسر دایی رهام هم خونه مامان زندایی تو سنندج بودن و دایی با اینکه خیلی دلتنگه زن وبچش بود ولی تو باعث ارامشش بودی بعد هم که کلی ازت فیلم گرفت وبرد واسه همکاراش میگفت حالا دیگه همه تو شرکت بارانو میشناسن میگن از چشاش معلومه خیلی شیطونهزبان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)